10. دى 1395 - 14:40   |   کد مطلب: 14513
وقتی صحبت از منشور حقوق شهروندی می شود به یاد کارگرانی می افتیم که حتی در شعارهای زیبای تبلیغاتی هم نادیده گرفته شده اند. کارگرانی که فقط در برخی فصول و برخی روزها حق زندگی دارند. امنیت شغلی تنها خواسته کارگران از دولت است.
شبنم ها , afkl ih, امنیت شغلی , shabnamha.ir, حقوق شهروندی

به گزارش شبنم همدان، 

در این روزها که همه دنبال دستیابی به حقوق از پیش تعیین شده خود هستند و بسیاری از مدیران ارشد بدون هیچ مشکلی حقوق های نجومی و وام های بدون بازگشت دریافت کرده اند افرادی زندگی می کنند که تنها به زنده بودن فکر می کنند. افرادی که گاه برای بدست آوردن یک لقمه نان خالی به هر دری می زنند و با درهای بسته مواجه می شوند. اشرافی گری برخی مسئولان موجب شده است که در یک شرایط یک بام و دو هوا زندگی کنیم. شاید باورش مشکل باشد که حاشیه نشینان شهر و مردم فقیر زیر همان آسمانی نفس می کشند که نجومی بگیران و دریافت کنندگان وام های میلیاردی هستند.

 اگر همه ما با دید وسیعتری به افراد جامعه و نیازهای آنها نگاه کنیم حتماً در کنار حقوق های نجومی  و اختلاس های میلیاردی و منشورهای ادعایی مسئولان  کسانی را خواهیم دید  که با حداقل درآمد و امنیت شغلی زندگی می کنند. در این گزارش یکی از خانواده هایی را که از حداقل حقوق شهروندی محرومند برای نمونه معرفی می کنیم و قطعاً خود شما ده‌ها مورد از آن را در اطراف خود سراغ دارید. از طریق یکی از دوستان  با خانواده‌ای آشنا شدم که نمونه‌ای از هزاران و خانواده محروم در شهر است  خانواده‌هایی که درد نان و درمان دارند و هیچ فریادرسی برای احقاق حقوق شهروندی انها نیست.

گزارش از زن و شوهر جوانی است که زندگی خود را با هزار امید و آرزو شروع کرده اند. رضا شوهر این خانواده در پیک موتوری  با حقوق ماهیانه نهصد هزار تومان با روزانه 11ساعت کاری  بدون داشتن بیمه  کارمی کرد.  برای افراد این خانواده  این درآمد و موقعیت شغلی ایده ال بود.  همسر رضا در خانه کارهای رنگ آمیزی سفال و مینا کاری انجام می داد و در ماه سیصد هزار تومان دریافت می کرد. از مجموع این درآمد ها 250هزار تومان بابت اجازه بها پرداخت می کردند و امورات زندگی آنها به راحتی می گذشت. راضی بودند و شاکر خدا و نان زحمت و پشتکار خود را می خوردند.

بدبختی ها از یک سانحه شروع شد

اما روزگار همیشه روی خوش نشان نمی دهد و در بسیاری از موارد آرامش های زندگی با یک طوفان ناگهانی نابود می شود.  طوفان زندگی این زوج هم  از روزی آغاز شد که رضا در حین انجام  کار دچار سانحه شد و دستش از چند جا دچار شکستگی شد.  خیلی راحت از شغلی که سال ها آن را انجام داده بود  کنار گذاشته شد و با بیماری و هزینه درمان در گوشه خانه بستری شد. خانواده سه نفره آنها از روز سانحه با درآمد 300 هزار تومنی مادر خانواده و کرایه 250 هزار تومنی دچار بحران شد و به مرز فقر و فلاکت رسید.

با توجه به شعارهای تبلیغاتی و گوش‌نواز مسئولان باید از آنها بپرسیم  آیا بیمه و امنیت شغلی از حقوق شهروندی نیست. اگر یک کارگر ساده دچار سانحه شود و توانایی انجام کار سابق خود را نداشته باشد باید خانواده اش دست گدایی دراز کنند؟

 

آیا امنیت شغلی حق شهروندی نیست؟

آیا رضا و خیل کارگران ساختمانی که حقوق آنها زیر یک میلیون تومان ماهیانه است نباید امنیت شغلی داشته باشند؟ لااقل یک قرارداد کاری برای حادثه های ناگهانی که در صورت از کار افتادگی از سوی دولت حمایت شوند نیاز نیست؟ آیا جوانان ایرانی فقط تا زمانیکه سالم هستند و توان کار دارند حق زندگی دارند و در صورت بروز حادثه باید خود و خانواده شان از گرسنگی بمیرند. این همه حرف های رضا و همسرش است که به زندگی محقر خود قانع بودند و چیزی جز شغل و حقوق بخور و نمیر از دولت نمی خواهند.

 

دختر 3 ساله بیماری که به علت بیکاری پدر محکوم به درد کشیدن است

این خانواده و هزاران مورد مشابه آن  علاوه بر هزینه درمان، تمام هم وغم شان یافتن شغل جدید و گذران زندگی است. همسر رضا مبتلا به بیماری پسوریازیس (بیماری پوستی ) و کم کاری  تیروئید است و دختر3 ساله اش  هم مبتلا به فتق ناف است و شرایط بد و بی پولی خانواده موجب شده است هیچ درمانی برای بهبودی او انجام نشود. دختر بچه ای که قربانی فقر خانواده و بی مسئولیتی مسئولان است و باید دردهای شدید را با وجود سن کم تحمل کند.

مادر خانواده می گوید: تنها بیمه ای که ما داریم  بیمه سلامت است که  متأسفانه در جامعه ما اکثر پزشکان متخصص با آن بیمه  قرارداد ندارند. در داروخانه ها هم اکثر اقلام دارویی که برای بیماری من نیاز است  شامل بیمه نمی شود. او میگوید ما فقیر نبودیم ولی از دست رفتن شغل همسرم باعث فقر و فلاکت ما شد و اکثر خانواده های کارگری هم مانند ما با چند روز نداشتن شغل به خط فقر می رسند. درآمد ما و همه کارگران کشور که تعداد آنها کم نیست تنها برای گذران روزمره زندگی است  و اگر خانواده ای مانند ما بدون داشتن هیچ پشتوانه و حمایتی کنار مسائل روزانه زندگی، مسائل درمانی هم داشته  باشد واقعاً مشکل حادتر می شود.

 رضا مرد تن پرور و بی هنری نیست و چندین مهارت از قبیل جوشکاری و برق کاری دارد اما برای فعالیت در هریک از این مشاغل آسیب های فراوانی دیده است و قادر به انجام هیچ یک از این کارها نیست. قبل از آسیب هم به دلیل عدم حمایت شغلی به سراغ شغل دیگر رفته است.

 

کارگرانی که فقط در برخی فصول از حق شهروندی برخوردارند

سؤالی که باید از مسئولان محترم بپرسیم این است که آیا کارگران فصلی عضو این جامعه نیستند؟  چرا در جامعه کارگرهای فصلی نادیده گرفته می شوند؟ کارگرانی که گویا فقط در برخی فصول حق زندگی دارند. حتی بیمه تأمین اجتماعی هم به صورت مرحله ای و مقطعی برخورد کرد و تنها در یک مرحله اقدام به بیمه کارگران فصلی کرد و دوباره سایت بسته شد. واقعاً این افراد برای احقاق حق خود باید به کجا مراجعه کنند؟ افرادی که بدون هیچ گونه قراردادی به کار گرفته می شوند و فقط تا وقتی سالم باشند می توانند کار کنند روزی هم که از کار افتاده شدند راحت جایگزین پیدا می کنند و از آن روز تمام حقوق شهروندی از آنها سلب می شود. خانواده ای که نتواند نیازهای اولیه خود را برآورده کند و از عهده خوراک و پوشاک و درمان خویش برنیاید آیا می تواند از حقوق شهروندی بهره مند باشد؟

در اینجا باید از مسئولان کشور بپرسیم آیا منشور حقوق شهروندی تنها برای بالای شهر نشین ها نوشته شده است ؟ اگر برای همه مردم است بهتر نیست به جای استفاده ابزاری و تبلیغاتی و جار زدن شعارهای گوش نواز به داد مردم برسید ؟

انتهای پیام 

تصاویر تکمیلی: 

دیدگاه شما

آخرین اخبار