7. اسفند 1398 - 8:02   |   کد مطلب: 12301
گپی خودمانی با اقبال واحدی
چشم و همچشمی آفت خانواده‌ها
روحانی‌‌زاده است و سبک زندگی‌ و مرامش نشان می‌دهد، آموزه‌های دینی را بدرستی آموخته و درگیر افراط و تفریط نشده است. شاید همین اعتدال و میانه‌روی است که باعث شده اقبال واحدی سال‌ها به عنوان مجری در تلویزیون فعالیت می‌کند.

به گزارش شبنم همدان به نقل از جام جم : او به شهرهای مختلف ایران می‌رود و در کنار مردم از اتفاقات آنجا گزارش تهیه می‌کند. با این مجری قدیمی همراه شدیم تا از سبک زندگی‌‌اش برایمان بگوید.

متولد سنقر، شهری محروم در استان کرمانشاه هستید، اقبال واحدی چگونه از این شهر آمد و تبدیل به یکی از قدیمی‌ترین مجریان تلویزیون شد؟

پدرم روحانی و یکی از مبارزین رژیم شاه بود. عموهایم عبدالحمید و محمد واحدی هم درگیر مسائل سیاسی بودند. هر سه برادر بعد از دستگیری به تهران منتقل شدند، عموهایم را که از یاران شهید نواب صفوی بودند، اعدام کردند. پدرم بعد از آزادی از زندان در تهران ماندگار شد و ما هم وقتی من دو ساله بودم، به تهران آمدیم. مسجد نارمک که ساخته شد پدرم امام جماعت این مسجد شد و ما در این منطقه ماندگار شدیم.

خانواده‌ای با پشتوانه محکمی دارید. خانواده چه تاثیری در انتخاب آدم‌ها دارد و چقدر می‌تواند مسیر زندگی افراد را شکل دهد؟

اگر بچه‌ای در هندوستان متولد شود، با فلفل و غذای تند مشکلی ندارد چون به این نوع غذا عادت کرده است. این موضوع نشان می‌دهد تربیت اولیه از سر سفره پدر و مادر شروع می‌شود. اگر بچه‌ای در خانواده‌ای عالم متولد شود و از همان اول در گوشه خانه، کتابخانه ببیند حتما با علم، دین، کتاب و... آشنا شده و اینها وارد سبک زندگی‌اش می‌شود. هر چند وقتی بزرگ می‌شود و به جامعه راه پیدا می‌کند در معرض افراد پیرامونش قرار گرفته و از آنها متاثر می‌شود، شاید در چنین شرایطی در انتخاب‌هایش تجدید نظر کند. اما نمی‌توان این نکته را نادیده گرفت که سبک زندگی و نوع تربیت خانواده اولین معلم هر انسانی است.

این نگرش به نوعی جبرگرایی هم هست، این‌که هر آدمی معمولا به راهی می‌رود که خانواده‌اش برایش تعیین کرده‌اند.

این دست آدم‌ نیست که مثلا در سوئیس متولد شود یا بورکینافاسو! خداوند مقدر می‌کند که هر آدمی در کدام کشور، شهر، خانواده و... به دنیا بیاید اما این‌که هر فردی زندگی‌اش را چگونه ادامه دهد، دست خودش است.

اما جبرها می‌تواند برای فرد بازدارنده باشد و جلوی پیشرفت او را بگیرد.

برای رهایی از این جبرها بهترین کار این است که زندگی افراد موفق دنیا را مطالعه کنیم. نود درصد آدم‌های موفق، در خانواده‌‌های فقیر متولد شده‌اند اما زندگی خود را تغییر داده‌اند. چارلی چاپلین زندگی خیلی سختی را در کودکی سپری کرده. دکتر حسابی با مشکلات زیادی دست و پنجه نرم کرده و...

آدم‌هایی که شما را از بیرون نگاه می‌کنند، اقبال واحدی می‌بینند که خوشبخت است، مدام به سفر می‌رود، اوضاع مالی خوبی دارد و... آیا آقای واحدی بسادگی به همه اینها رسیده است؟

از نظر مالی شرایط خیلی خوبی نداریم، زندگی‌مان کاملا معمولی است. اما خدا را شکر اعتبار خوبی دارم آن هم به این دلیل که برای دیده و مطرح شدن به هر دری نزدم، فقط تلاش کردم صادقانه و خوب کار کنم. وقتی از من می‌پرسند چکار کردی که سال‌ها در رسانه دوام آوردی؟ این را صادقانه می‌گویم به جاهایی سفر کردیم که برای خیلی‌ها رفتن به آنجاها خیلی سخت بود. الان در چابهار و کنارک هستیم. در گرمایی که دوربین را از کار می‌اندازد اما ما به اینجا آمدیم تا درباره خیرین مدرسه‌ساز برنامه بسازیم. هیچ کاری بدون سختی نیست باید حوصله و تحمل داشته باشی. تا حالا کسی عصبانیت مرا ندیده است. با مشکلات کنار می‌آیم. البته نه این‌که بی‌رگ باشم اما از مردم و اطرافیانم طلب ندارم و سعی می‌کنم این احساس را در خودم به وجود بیاورم که بدهکار آنها هستم. وقتی این روحیه را داشته باشی، کوتاه می‌آیی و شرایط راحت‌تر می‌شود.

این که شما مجری رسانه هستید و خود را بدهکار مردم می‌دانید، نقطه قوت شماست اما در خانواده و اطرافیان، دوست داشتن بی قید و شرط و این که بدون توقع از دیگران فقط خوبی کنی، مهارت سختی است.

دقیقا در خانواده ما عشق بی‌قید و شرط حاکم است. من سال 61 ازدواج کردم در همه این ‌سال‌ها ما کوچک‌ترین بی‌احترامی به هم نکرده‌ایم. نسبت به داشته‌ها و نداشته‌ها همیشه شاکر بوده و هستیم. مشکلات زیادی را پشت سرگذاشته‌ایم و الان هم مشکلات زیادی داریم اما یاد گرفته‌ایم آنها را بروز ندهیم. تلاش می‌کنیم بدون در نظر گرفتن ملاحظات و منافع شخصی به هم و به دیگران کمک کنیم.

این روش زندگی بعد از مدتی فرسایشی نمی‌شود؟ این‌که تو مدام به دیگران خوبی کنی اما در قبال آن چیزی دریافت نکنی؟

این بستگی به روحیه و ذات آدم‌ها دارد.مرحوم پدرم نیز روش زندگی‌اش همین‌گونه بود. به همین دلیل این سبک زندگی برایم سخت نیست اما اگر کسی خودش بخواهد این روش را یاد بگیرد و ادامه دهد حتما اوایل برایش خیلی سخت خواهد بود. مدام باید مراقب باشد که از مسیر انتخابی‌اش خارج نشود.

خانه‌ای خاص دارید که خیلی‌ها درباره آن صحبت می‌کنند، معماری سنتی این خانه و علاقه شما به این نوع معماری از کجا نشأت می‌گیرد؟

ما با فرهنگ کشور خودمان کاملا آشنا هستیم و می‌دانیم با روحیه ما سنخیت دارد. رنگ‌هایی که در قالی و کاشی‌های ایرانی وجود دارد برای ما لذت‌بخش است. کشور ما بیابان و کویر زیاد دارد به همین دلیل رنگ خاک را دوست داریم. همه اینها در ذات همه ما وجود دارد و نسل به نسل منتقل می‌شود. به همین دلیل است وقتی وارد مسجد‌های اصفهان می‌شویم، دوست نداریم از آنجا بیرون بیاییم.

اگر این سبک زندگی و دوست داشتن رنگ‌ و معماری زیبا در ذات ما هست پس چرا شهرهای ما روز به روز زشت‌تر می‌شود؟

چون خودمان نیستیم! جوری زندگی می‌کنیم که دیگران خوششان بیاید. به جای توجه به معماری خودمان به معماری اروپایی‌ها نگاه می‌کنیم و تقلیدی ناشیانه از آن را اجرا می‌کنیم. آسایش خوب است اما آرامش بهتر است. معماری اروپایی شاید آسایش بیشتری برای ما به ارمغان آورده باشد اما هماهنگ با سبک زندگی ما نیست به همین دلیل در ما آرامش به وجود نمی‌آورد.

به نظرتان برای بازگشت به فرهنگ خودی چه کنیم؟

این موضوع بحث مفصل و کارشناسانه می‌طلبد اما به صورت فشرده می‌توانم بگویم که چشم و هم‌چشمی چارچوب زندگی ما را به هم ریخته است. از ازدواج گرفته تا وسایل خانه و دکوراسیون و... اصلا به این فکر نمی‌کنیم که علاقه‌مندی ما چیست و چه وسیله‌هایی خانه ما را زیباتر می‌کند! ‌فقط به مد نگاه می‌کنیم و این که مردم در داخل دکور و بوفه‌های خود چه وسایلی می‌گذارند. الان مد شده بوفه‌ای کنار هال می‌گذارند و داخل آن را پر می‌کنند از ظروف کریستال و بلور بدون این که بدانند چرا چنین کاری می‌کنند. کمی درباره سبک زندگی اصیل‌ خودمان مطالعه کرده و آگاهانه روش زندگی خود را انتخاب کنیم؛ آن وقت متوجه می‌شویم باید از داشته‌های اصیل خود محافظت کنیم و به آنها برگردیم.

 

انتهای پیام/ص

دیدگاه شما

آخرین اخبار