15. ارديبهشت 1399 - 9:34   |   کد مطلب: 8790
کتاب دختران آفتاب نوشته دکتر امیر حسین بانکی پور از معدود کتاب هایی است که به حوزه زنان و خانواده و شبهات این حوزه با استفاده از سبک «داستان‌مقاله» پرداخته است. مباحث کتاب در حین برگزاری یک اردوی دخترانه‌ی دانشجویی اتفاق می‌افتد.

به گزارش شبنم ها به نقل از به دخت،کتاب دختران آفتاب کتابی است که در چند سال اخیر به خاطر موضوع خاص و ارزشمندش بسیار مورد توجه بوده است. این کتاب علاوه بر مخاطب خاص ، مخاطب عام را هم درگیر می‌کند؛ چراکه بحث‌های کتاب، جواب گفت‌وگوهای تربیتی و نقدهای اجتماعی و شوخی جمع‌های خانوادگی و محفل‌های مختلط زنانه و مردانه درباره‌ی مسائل زنان است.

کتاب برای زنان و مردان رفع‌کننده‌ی برخی گره‌های ذهنی در روابط عاطفی‌شان با همسرشان است و همچنین کلیدهای خوبی از نیازهای تربیتی فرزندان را در اختیارشان قرار می‌دهد و برای فرزندان و به‌ویژه دختران، آگاهی و ترسیم فضای آینده و پیش‌رو را به دست می‌دهد.

در مورد نویسنده

دکتر امیر حسین بانکی پور در سال ۱۳۴۹ در استان اصفهان دیده به جهان گشود و با توجه به علاقه وافری که به علوم دینی داشت در سال ۱۳۶۱ وارد حوزه علمیه شدو تا مقطع سطح ۲ اقدام به تحصیل نمود.

وی علاوه بر مدرک حوزوی دارای مدرک کارشناسی ارشد الهیات – فلسفه اسلامی در سال ۱۳۷۶ از دانشگاه تربیت مدرس تهران و همچنین مدرک دکترای فلسفه غرب است. از بانکی پور آثار ارزشمندی مانند «مطلع مهر»، «سر دلبران» و «اخلاق خانواده» به چاپ رسیده است.

سبک و داستان کتاب

کتاب «دختران آفتاب» با استفاده از سبک «داستان‌مقاله» به بررسی و نقد مباحث و شبهات حوزه‌ی زن و خانواده می‌پردازد و می‌توان گفت از موفقیت زیادی در این زمینه برخوردار است.

مباحث کتاب در حین برگزاری یک اردوی ده‌ روزه‌ی دخترانه‌ی دانشجویی از دانشگاه تهران اتفاق می‌افتد که به‌قصد زیارت امام رضا علیه‌السلام راهی مشهد شده‌اند. به مناسبت‌های مختلف و اتفاقاتی که می‌افتد، موضوعات مطرح و بررسی می‌شوند و به نتیجه می‌رسند.

راوی داستان دختری است به نام مریم که به‌ دلیل بی‌توجهی مادر به محیط خانه در اثر توجه شدیدش به کار در بیرون از منزل و ایجاد گسست خانوادگی، دچار روحی رنجور و ناآرام شده است و تصمیم می‌گیرد برای تنبیه والدینش هم که شده، چند روزی آن‌ها را بی‌خبر رها کند.

به ذهنش می‌رسد که فرار کند، اما خوب که فکر می‌کند می‌فهمد آدم این کار نیست. در همین موقع، یاد اطلاعیه‌ی اردوی زیارتی دانشگاه می‌افتد و بدون معطلی ساک مختصری آماده می‌کند و خود را به جمع زائرین می‌رساند.

فاطمه که یکی از مسئولین برگزارکننده‌ی اردوست، با اخلاق خوش و آرامش و با وجود فقدان صندلی خالی، موجبات همراه شدن مریم با اردو را فراهم می‌کند. او در طی سفر با همدلی و همراهی که با احساس بچه‌ها دارد، از بروز جدل و درگیری‌های لفظی بین آن‌ها جلوگیری می‌کند و با استفاده از مطالب مرجع و مستند، به بحث‌ها جهت مثبت می‌دهد.

نویسنده این کتاب، آن را از منظر بچه‌های هیئتی نگاشته‌ و از اصطلاحات آن‌ها بی‌شمار در مکالمات کتاب بهره برده ‌است.

البته این مکالمات، محاورات قریب به دو دهه‌ی پیش است و از این جهت، هم نوستالژی خوبی برای کسانی است که در اواخر دهه‌ی هفتاد و اوایل دهه‌ی هشتاد، در سن راهنمایی و دبیرستان بوده‌اند و هم برای جوانان امروز این امکان را فراهم می‌کند که با محاورات آن سال‌ها آشنا گردند و متوجه تغییر این محاورات در این بیست سال شوند و مثلاً بفهمند مسائل دختران بیست سال پیش چه بوده و بین آن‌ها چه کلماتی رواج داشته است و به این ترتیب، با دغدغه‌های آن‌ها به‌خوبی آشنا می‌شوند.

کتابی مورد توجه رهبر انقلاب

خواننده در لابه لای رمان پاسخ شبهات و پرسش های خود را در مسائلی چون کنوانسیون زنان (ص ۹۹) , زن در غرب (۱۰۳) , فمینسیم و جنبش زنان (۱۱۲), زن در اسلام (۱۳۰) , قضاوت و حکومت زن (۱۷۰) , ارث (۱۷۴) , شهادت و دیه (۱۷۷), نقصان عقل (۱۸۰), تعدد زوجات (۲۱۷) , تنبیه زنان (۲۳۷) , کار در منزل (۲۴۰), طلاق (۲۴۳), اشتغال (۲۷۰), همسران نمونه(۲۹۳) , تفاوت های زن و مرد(۳۳۰)، حجاب ( ۲۴۶)، حیا (۳۶۳)، ارتباط دختر و پسر(۳۷۵)، عرف برخورد (۳۹۱)، اقسام ارتباط (۴۰۰) و نمونه های راستین زنان (۴۲۸) را می یابد بدون آن که از اصل داستان و قصه دور شود و به آهنگ آن آسیبی برسد.

شاید توجه رهبر انقلاب به این دو روش، یعنی شعر و رمان، برای انتقال مفاهیم به‌ ویژه مفاهیم انقلاب اسلامی ایران، جنگ تحمیلی و دفاع مقدس و مفاهیم دینی از همین‌رو باشد. ایشان در یادداشتی در مورد کتاب نوشته اند :

“بسمه تعالی

پس از نزدیک سه سال توانستم در این روزها -ایام شهادت حضرت زهرا سلام الله علیها- این کتاب را بخوانم.

در میان کتابهای داستانی که هدفش طرح مسائل فکری است، این بهترین کتاب از نویسنده ئی ایرانی است. طرح کلی داستان و درونمایه های داستانی آن خوب و شیرین است. حرفها هم قوی و منطقی است.

اتفاقاً پیش از این، کتابِ … را خوانده ام. آن قویتر است. ولی با توجه به برخی ملاحظات (عمدهً بهره برداری نکردن از عامل جنسی در کتاب حاضر) در این کتاب، هنر بیشتری به کار رفته است.

باید ترویج شود. تنها نقطه ضعف آن ذکر مشخصات استاد فاطمه است در فصل آخر کتاب.”

قسمت هایی از کتاب

کتاب از فرازوفرودهای خوبی برخوردار است. ریزداستان‌های جالبی در زمان اردو اتفاق می‌افتد و داستان زندگی بچه‌ها و تجربیات شان جالب است. گم شدن عاطفه یا حضور برادرش هم‌زمان با برگزاری اردو در مشهد، داستان بمب‌گذاری در حرم امام رضا و شهادت جمع کثیری از مردم در روز عاشورا که مریم آن را این‌گونه روایت می‌کند نیز جالب است:

“چند قدم دیگر رفتم و دوباره برگشتم به‌سمت فاطمه.

فاطمه جان!

سرش را بالا آورد اما این‌بار نگاهش غریبه بود…

  • التماس دعا، فاطمه جان
  • محتاجیم به دعا

دیگر معطل نکردم و خودم را به کفشداری رساندم. میان دو نیروی متضاد گیر کرده بودم. یکی مرا به درون می‌کشید و دیگری به بیرون هل می‌داد.

نگاهی به برگه‌ی زیارت عاشورا کردم. سعی کردم بفهمم فاطمه کجا را می‌خواند. احساس کردم که حتی صدایش را هم می‌توانم بشنوم.

اللهم اجعنی فی مقامی هذا ممن تناله منک صلوات و رحمت و مغفره

کفش‌ها را گرفتم. کفش‌های خودم را گذاشتم روی زمین تا پایم کنم. دوباره صدای فاطمه آمد. صاف و شفاف

“اللهم اجعل محیای محیا محمد و آل محمد و مماتی ممات محمد و آل محمد”

رویم را برگرداندم به‌سمت صدا. صدای مهیبِ شدیدی زمین و زمان را به هم ریخت. یا فاطمه‌ی زهرا! احساس کردم چیزی جلوی صورتم منفجر شد.

موجی از گرما از روی سروصورتم گذشت. چشم‌هایم سوخت و گوش‌هایم تیر کشید. بی‌اختیار فریاد زدم: یا فاطمه‌ی زهرا! تازه بعد از آن بود که فهمیدم صدای انفجار از توی حرم بوده است… به یاد خواب دیشب افتادم. آتش! فاطمه…”

سخن آخر

کتاب دختران آفتاب با وجود تمام نقدهای مثبت و منفی که در این سالها در موردش نوشته اند کتابی خواندنی و قابل توجه است. این کتاب با لحنی ساده و گیرا مخاطب را به درون یک اتفاق تاریخی می کشد و به سوالاتی که ذهنش را مشغول کرده است، جواب می دهد.

انتهای پیام/ج

دیدگاه شما

آخرین اخبار