31. شهريور 1395 - 12:58   |   کد مطلب: 12505
مادر شهید می گوید قطره قطره خون شهدا کوهی می شود بزرگتر از هر دیواری که کشور را در مقابل هر دشمنی محافظت میکند و شهید مانند ستاره ای بر تارک آسمان آن کشور می درخشد

به گزارش شبنم همدان ، روز عید غدیر همه پایبندان ولایت و شیفتگان امام اول شیعیان به جشن و شادی می پردازند. مقارن شدن این روز بزرگ با هفته دفاع مقدس بهانه ای شد تا به منزل یکی از شهدای دفاع مقدس که محل جشن ولایت مولا علی (ع) بود سری بزنم. خانواده ای که پیش از این نیز پایبندی خود به ولایت واطاعت از فرمان ولایت فقیه را با ایثار جان فرزندشان و گذشتن از گرانبهاترین هدیه الهی به اثبات رسانده اند. موفقیت افراد این خانواده موجب برجسته شدن آنها و توجه خاص اهالی محل به این خانواده است. وقتی شهید حمید نظری با پیروی از فرمان امام و برای حفظ دین و کشورش جان بر کف نهاد و در مقابل دشمنان اسلام سینه سپر کرد، خواهران از امنیتی که ره آور جانفشانی پاره تنشان بود برای خدمت به جامعه بهره بردند و هریک در حرفه و کار خود زبانزد شدند. برادران شهید نظرب که همرزم وی نیز بودند پس از پایان جنگ در عرصه دیگری کار خود را آغاز کردند. دکتر سعید نظری برادر شهید نظری به پاس خون برادرش و با رسیدن به مدارج بالای علمی دین خود را به برادر و دیگر شهدا ادا کرد. خواهر شهید نظری با به پایان رساندن تحصیلات خود در زمینه فقه و حقوق و تربیت دانش آموزان مومن و مسلمان در راه برادر شهیدش گام برداشت و دیگر فرزندان خانواده نیز هریک با فعالیت مؤثر در جامعه وظیفه خود را به نحو احسن ادا کردند

روزعید غدیر در خانه شهید که پایبند به ولایت هستند جشن بزرگی برپا بود. شهید حمید نظری در سال 1345 در شهر همدان به دنیا آمد ودر سال 1364در منطقه جزیره مجنون شهید شد. مادر شهید زنی سالخورده بود که با توجه به کهولت سن برای هر مهمانی که از راه می رسید از جایش بلند می شد و به استقبال مهمان تا مقابل در می رفت . وقتی به او گفتم با وجود دخترها وعروسهایتان نیاز به زحمت شما نیست ، پاسخ دادمهمانان حضرت علی هستند افتخار می کنم که به پیشواز آنها می روم.  کنارش نشستم از او درباره شهیدش پرسیدم اولین سوال من درباره اخلاقیات شهید بود. می گفت حمید عاشق امام خمینی بود هر بار که از منطقه باز می گشت  بیشتر از یک روز نمی ماند و می گفت باید برگردم نباید میدان های جهاد حتی برای یک لحظه خالی بماند. حمید بسیار اهل کمک بود. مادر شهید می گوید هر بار که می خواست به جبهه بازگردد همه اعضای  فامیل را جمع می کرد واز همه حلالیت می خواست  ومی رفت.  دو پسر دیگرم هم در جبهه همرزم حمید بودند و باهم به منطقه می رفتند.

 

او نمی خواست مادرش متوجه شود که زخمی شده است

وقتی حمید زخمی شده بود و برای مرخصی آمده بود با وجودی که سینه اش ترکش خورده بود از من  پنهان می کرد که مبادا اجازه ندهم به جبهه بازگردد. من لباس های خونی اش را دیدم و پرسیدم چه شده است؟ اما حمید با اصرار مرا مجاب می کرد که چیزی نشده ناراحت نباش الان حالم خوب است. به او اصرار کردم ازدواج کن و حمید  به احترام مادر بودنم قبول کرد واما خواست یک دختر از سادات برای او بگیرم. چون در فامیل از خانواده سادات نداشتیم برای همین دختری که از نجف با خانواده اش به محله ما آمده بود را برایش نامزد کردیم که بیشتر از دو ماه طول نکشید وحمید شهید شد.

 

 سر نماز به مادر الهام شد که فرزندش شهید شده است

مادر شهید وقتی از شهادت فرزندش حرف میزد صدایش لحن دیگری داشت.  می گفت قبل از اینکه از منطقه با ما تماس بگیرند وخبر شهادت حمید را بدهند به من الهام شد که حمید شهید شده است. ماه محرم بود سر نماز مغرب بودم که در کعت دوم از حالت نماز خارج شدم وبه من الهام شد حمید شهید شده ومن با خودم تکرار کردم سر حمید من بریده شد و حمید شهید شد. شب تاسوعا با ما تماس گرفتند وخبر شهادت حمید را دادند همسرم آرام قرآن را بوسید وگفت حمید شهید شده همان لحظه گفتم حمید من به فدای علی اکبر حسین  من آن سه فرزند دیگر هم داشتم گفتم سه دیگر م را هم در راه امام حسین می دهم وقتی فامیل متوجه شهادت حمید شدند می خواستند به من تسلی بدهند وبگویند ناراحت نباش حمید شهید نشده همسرم عصبانی شد وگفت وقتی خودش با قضیه کنار آمده شما چرا اینگونه می کنید .

 

همه اعضای خانواده شهید نظری موفق و برجسته هستند

مادر شهید می گوید  قطره قطره خون شهدا کوهی می شود بزرگتر از هر دیواری که کشور را در مقابل هر دشمنی محافظت میکند و شهید مانند ستاره ای بر تارک آسمان آن کشور می درخشد از مادر شهید نظری درباره فرزندان دیگرش سوال می کنم می گوید پسرم سعید نظری دکترا دارد واستاد دانشگاه است و پسر دیگرم هم در عرصه تولید فعالیت دارد وتراشکار است  و دو دخترم هم معلم هستند و دختر کوچکترم لیلا نظری که بعد از شهادت حمید به دنیا آمد  خودش الان یک فرزند دارد ودو عروسم هم در عرصه فعالیت های قرانی هستند که کلاس اموزش قران دارند وعروس بزرگم.همسر سعید خودش خواهر دوشهیددوقلو  است که به فاصله 40 روز از شهادت حمید شهید شدند

انتهای پیام / 

تصاویر تکمیلی: 

دیدگاه شما

آخرین اخبار