24. مهر 1394 - 12:37   |   کد مطلب: 7641
در مجمع جهانی شیر خوارگان حسینی هم ناله با رباب
کودکان همدانی با طفل شش ماهه قافله سالار نینوا هم صدا شدند
بخواب علي اصغر؛ لالالالالالالا؛ اگه كه زود بخوابي؛عمومياد آب ميده؛ فرشته مياد وگهواره تو تاب ميده؛خواب مي بيني يه چشمه؛خواب مي بيني يه دريا؛ بخواب علي اصغر؛تو كه بابات حسينه؛تو كه عموته عباس؛ بخواب عزيز مادر...
کودکان همدانی با طفل شش ماهه قافله سالار نینوا هم صدا شدند

به گزارش شبنم ها، قرن ها است که از واقعه عاشورا می گذرد اما هر زمان که نام حسین(ع) و تشنگی طفل خرد سال رباب (س) سخن به میان می آید دل آسمان می گیرد و مادران و کودکان درغم مظلومت شش ماهه کربلا هم صدا با  مداحان و مرثیه سرایان در سوگ حضرت علی اصغر (ع) اشک ماتم سر می دهند.

امسال نیزهمچون سال‌های گذشته دراولین جمعه محرم‌الحرام همزمان با سراسرکشورهمایش جهانی شیرخوارگان حسینی  با هدف  بزرگداشت مقام شامخ  شش ماهه ابا عبد الله در همدان برگزارشد.

 

در این مراسم معنوی مادران عزادار با بستن پیشانی بندها متبرک شده  به نام حضرت علی اصغر (ع) بر پیشانی شیرخوارگان خود با خواندن لالایی بـه یاد شهادت مظلومانه طفل اباعبدالله (ع) به عزاداری پرداختند .

عزاداران طفل شش ماهه قافله نینوا به یاد زمزمه های رباب و نجواهایش با آسمان شیرخواره هایشان را در در آغوش گرفته و گفتند: پسر فاطمه طفل  شیرخواره ام  را نذر قیام و آرمانهایت می کنم که او هم علی اصغروار حسینی شود.

امروز مادران حسینی کودکان عزیزتر جانشان را نذر مظلومیت حسین و خاندان حسین کردند تا  جهانیان بدانند که قیام حضرت امام حسین (ع) به حق بوده است و تاریخ بر آن گواهی می دهد.

امروز مادران همدانی همنوا با رباب با قطرات اشک بوسه بر حنجره شیرخوارگان خود زدند با آرمانهای سید و سالار شهیدان تجدید میعاد کرده و بر طفل خود به یاد ناله های رباب لالایی خوانند .

امروز این مادران با طفل‌های سبزپوش خود آمدند تا بیعتی دوباره با حسین (ع) و خاندان عصمت و طهارت داشته باشند و بگویند که  پسر فاطمه اگر چه ما آن زمان که تو ندای" هَل مِن ناصر یَنصُرنی" را سردادی نبودیم اما امروز کودکان ما همچون سرباز کوچک تو پا در رکابت هستند و در راه اسلام و راه قیام  تو گام برخواهند داشت.

 

مادران در حالی که کودکان روی دستانشان  قرار گرفته اند را فریاد یا حسین سر می دادند و دانه های اشک همچون موروارید های غلتان لر گونه هایشان می لغزید  زمزمه می‌کردند، علی جان... فرزندم را به تو می سپارم که با دستان کوچکت دستش را بگیری.

هر چند سال‌ها از آن واقعه  مصیبت بار می‌گذرد، اما بانوان همدانی با تمام وجود آمده بودندتا در این مصیبت جانکاه  با رباب(س) همدردی کنند و دردی از دردهای رباب را تسکین بخشند.

 

دیدگاه شما

آخرین اخبار