19. مرداد 1394 - 13:09   |   کد مطلب: 6885
به مناسبت شهادت پایه گذار "مذهب‌ جعفرى‌"
امشب بقیع به انتظار نشسته است
بار دیگر یکی از سلالۀ پاک بهترین های زمین و زمان به سوی تو خواهد آمد امشب... آری! اوست که راستگوترین و راستین ترین مخلوق خداست. کمی ای بقیع!صبرکن.
 به مناسبت شهادت پایه گذار "مذهب‌ جعفرى‌"

خبرنگار افتخاری شبنم ها در یاداشتی به مناسبت شهادت امام جعفرصادق (ع) نوشت: امشب بقیع به انتظار نشسته... به انتظار نوری دیگر... آخر ای خاک ! تا کی؟ ... تا کجا؟؟ تو چطور بی تاب ... تو چقدر آرام به انتظار طوفانی دیگری، تا نوری را در آغوش بگیری، نوری دیگر از انوار الهی. چقدر توان باید ... چقدر شکیبایی می خواهد تا از 14 نور 5 نور را در خود جای دهی؟؟ تو چقدر نورانی و چقدر تاریکی ای بقیع!!

چقدر تحمل باید تا این غضب های خدا که از پهلوی شکسته مادر و جگرهای مسموم فرزندان پاکش برگرفته است، در تو آرام گیرند. چه سرّی در تو نهفته است؟ چه رازی را باید در دل خود جای دهی و آیا با وجود این همه عظمت که درخود نهفته ای، باز هم می توانی راز عظیم و توفنده الهی را فرو بری؟! چقدر غمگین و چه آرام روزگار را سپری می کنی!

باید چگونه تو را یاد کرد؟ باید به خاطر حفاظت از انوار الهی، به خاطر دل پر از نورت تو را تحسین کرد؟! و یا به خاطر دل سنگت که توانسته این همه نعمت الهی را از دست آدمیان بگیرد بر تو خشم گرفت؟؟!! مگر از این همه نور سیراب نگشتی که دوباره دهان برای نوری دیگر فراخ کردی ای بقیع!!!

چقدردرونت سنگ است! اما... اما نه ... نه تو بارگاه و گنجینه ی الهی هستی. همان که امانت های الهی را تا روز موعود در خود دفن کرد. آرام باش و آرام بگیر تا روز موعود. تو چقدر مقدس و زیبایی!

ای کاش زیبائیت را فقط درون خود مخفی نمی کردی. ای کاش کمی، فقط به اندازه یک شعاع، از نور درونت را بر تن خاک سیاهت می افکندی تا زمینیان با چشم سر می دیدند چه در دل خود نهفتی!

تو امشب خوشحالی ؟؟! یا ناراحت و نگران؟؟ نمی دانم احساس تو چگونه است!! خوشحال از اینکه بار دیگر گنجینه ی الهی گشتی، از اینکه بار دیگر برای آرامشگاه یکی از انوار الهیانتخاب شدی! یا ناراحت و نگران از اینکه نفرین گاه پاکان باشی، از اینکه بار دیگر بر دلت، زخمی ابدی خواهی زد؟! نگران از اینکه با دفن این همه نور در خودت زمین پر از سیاهی و ظلمت خواهد شد!!

آری! بار دیگر یکی از سلالۀ پاک بهترین های زمین و زمان  به سوی تو خواهد آمد امشب... آری! اوست که راستگوترین و راستین ترین مخلوق خداست. کمی صبرکن ای بقیع!... ببین که چگونه با خاندان خود وداع می کند!! به نظاره بنشین و ساکت باش، می شنوی چه می فرمایند: ای فرزندان من« إِنَّهُ لَا يَنَالُ‏ شَفَاعَتَنَا مَنِ‏ اسْتَخَفَّ بِالصَّلَاةِ»(وسائل الشيعه،ج4، ص24) (هر آنکه نماز را سبک بشمارد [به نقل از امام خمینی(ره) :یعنی در اول وقت نخواند] به شفاعت ما نمی رسد).

 

چه هشدار زیبایی! چه ندای غریبی! وچه آه سردی بود این سخن!

آری! این صادق (ع) بود که این کلام را فرمود. او که راستگوترین مخلوقات است، او که راستین ترین رفتار را دارد، چقدر شبیه جد بزرگوارش پیامبر اکرم(ص) سخن گفت، آخر شنیده ام که آخرین کلام پیامبر(ص) هم نماز بود نماز... (فضائل الخمسة من الصحاح الستة؛ج ‏3، ص 38 و مستدرک الوسائل، ج 1،ص 173)

این نور عظیم، همچون پدرش نماز را ستون دین برشمرد و چقدر باید این عمل بزرگ باشد که واپسین انفاس را هزینه ی آن کرد!

این نور عظیم چقدر شبیه جدش است؛ زادروز هر دو بزرگوار در یک روز است، مگرنه این است که هر دو شاگردان فراوان تربیت کردند؟! مگر اینگونه نیست که ما اسلام را از پیامبر (ص) داریم و مکتب شیعه را از امام صادق(ع)؟! چقدر شبیه پدرش است؛ مگر هر دو نبودند که در اوج جاهلیت و انحراف، برخواسته و شعائر الهی را یادآور شدند، پیامبر خدا(ص) احکامی که اجدادش اسماعیل و ابراهیم و آدم بنا نهاده بودند را احیا کرد و امام صادق(ع) احکامی که جد بزرگوارش بنیان نهاده بود. چقدر مردم هر دو زمانه به هم شبیه بودند، آنها در دوران فرزند عبدالمطلب غرق در سیاهی ها و جهالت ها و خونخواری بودند و این ها در زمان فرزند همان پیامبر غرق در خودخواهی و دنیا پرستی و کشتار، آن هم کشتار بهترین آدم ها از امامان معصوم (ع) گرفته تا حق طلبانی چون زید علیه السلام.

و چقدر این نور الهی در این روزگار بد عهد و ظالم مانند پدرش قدم برداشت؛ او بود که هزاران شاگرد تربیت کرد، هزاران جابر بن حیان ها، زاره ها و هشام ها و... که هر کدام ستونی محکم برای دین الهی هستند، او با خون جگرها مکتب شیعه را استحکام بخشید.

چشم انتظار آخرین مسافر خود باش ای بقیع! در این ظلمتکده تا لحظاتی دیگر خورشیدی بر می آید و درون تو غروب می کند. امشب را در انتظار پلک بر هم نزن. و این آخرین نوری است که در جانِ سرد تو خاموش خواهد شد، او با قلبی پاک ولی شرحه شرحه از زهر کینه منصور، بی تاب دیدار مادر و سه جد بزرگوارش است.

ای بقیع! بمان! بمان و روز عدل گواهی بده که چه انواری را در خود فرو بردی، که چه چراغ های هدایتی بودند که مردمان این زمانه قدر آنها را ندانستند و تو حافظ آنها شدی. ای بقیع آرام بگیر که تن رنجورش درون تو آرام گرفت...

دیدگاه شما

آخرین اخبار